تجمل و زينت

تجمل و زينت

كلينى به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت كرده است كه خداوند عالميان جميل و نيكوست و جمال و زينت را دوست مى دارد، و دوست مى دارد كه اثر نعمت او بر بنده اش ظاهر باشد.
و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر گاه خدا نعمتى كرامت فرمايد به بنده اى ، پس آن نعمت را ظاهر نمايد و خود را به آن بيارايد، ملائكه مى گويند: دوست خداست ، و بيان نعمت خدا كرده است ، و اگر بر خود ظاهر نكند مى گويند دشمن خداست ، تكذيب نعمت خدا كرده است .
و حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: حضرت على بن الحسين عليه السلام دو جامه مى پوشيدند در تابستان كه پانصد درهم قيمت آنها بود.
و به سند معتبر از يوسف بن ابراهيم روايت كرده است كه به خدمت حضرت صادق عليه السلام رفتم ، و جبه خزى پوشيده بودم ، و كلاه خزى بر سر داشتم ، گفتم : فداى تو گردم جبه و كلاه من خز است چه مى فرماييد؟ فرمود: قصور ندارد، گفتم : اگر تراش ابريشم باشد چون است ؟ فرمود: قصور ندارد، و فرمود: چون حضرت امام حسين عليه السلام شهيد شد جبه خزى پوشيده بودند.
آن گاه فرمود: چون حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام عبدالله بن عباس را به نزد خوارج فرستادند كه بر ايشان حجت تمام كند، عبدالله بهترين جامه هاى خود را پوشيد، و به بهترين بوهاى خوش خود را خوشبو كرد، و بر بهترين اسبان سوار شد، و رفت در برابر ايشان ايستاد، خارجيان گفتند: يابن عباس تو بهترين ماها بودى ، حالا رخت جباران را پوشيده اى ، و بر اسب ايشان سوار شده اى ، عبدالله بر ايشان اين آيه را خواند (قل من حرم زينة الله التى اخرج لعباده و الطيبات من الرزق) (35) . بگو اى محمد كى حرام كرده است زينت خدا را كه براى بندگان بيرون آورده و خلق فرموده است ، و چيزهاى پاكيزه و حلال از روزى را. پس حضرت فرمود: بپوش و زينت كن كه خدا جميل و نيكو است ، و جمال و زينت را دوست مى دارد، اما بايد از حلال باشد.
و به سند معتبر روايت كرده است كه سفيان ثورى در مسجد الحرام مى گذشت . حضرت امام جعفر صادق عليه السلام را ديد جامه هاى نفيس با قيمت پوشيده اند، گفت : مى روم و او را بر پوشيدن اين جامه ها سرزنش مى كنم ، پس به نزديك حضرت آمد، و گفت : والله يابن رسول الله پيغمبر مثل آن جامه ها نپوشيد، و على به ابى طالب عليه السلام و هيچ يك از پدرانت چنين لباس ‍ نپوشيدند.

حضرت فرمود: حضرت رسول در زمانى بودند كه در ميان مسلمانان تنگى بود، لهذا بر خود تنگ مى گرفتند، و بعد از آن وسعت به هم رسيد، پس سزاوارترين اهل دنيا به صرف كردن نعمتهاى خدا نيكوكارانند، و اين آيه را خواندند (قل من حرم زينة الله) پس ما سزاوارتريم از ديگران به اين ها.
بعد از آن فرمود: اى ثورى ! اين جامه ها كه مى بينى از براى لذت نفس نپوشيده ام ، از براى مردم پوشيده ام ، و دست سفيان را گرفتند به نزد خود كشيدند، و جامه اى كه بر بالا پوشيده بودند دور كردند و به او نمودند جامه اى را كه ملاصق (36) بدن ايشان بود، جامه بسيار گنده بود، فرمود: اين جامه گنده را از براى خود پوشيده ام ، و آن جامه نفيس را براى زينت نزد مردم . پس دست انداخت و جامه گنده اى كه سفيان بر بالاى جامه ها پوشيده بود دور كردند. جامه ملاصق بدنش بسيار نرم بود، فرمود: اين جامه بالا را تو براى رياى مردم پوشيده اى ، و جامه نفيس را براى لذت در زير پوشيده اى .
و منقول است از حماد بن عثمان كه نزد حضرت صادق عليه السلام بودم ، شخصى به آن حضرت گفت : شما فرموديد على بن ابى طالب جامه هاى درشت مى پوشيد، و پيراهنى به چهار درهم مى خريدند، و مى بينم شما جامه هاى نيكو مى پوشيد، حضرت فرمود: على بن ابى طالب رد زمانى بودند كه آن جامه بد نمى نمود، اگر در چنين زمانى مى پوشيدند به آن جامه مشهور مى شد، پس بهترين لباس هر زمانى لباس اهل آن زمان است ، اما چون حضرت صاحب الامر عجل الله تعالى فرجه ظهور نمايد جامه را به روش ‍ حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام خواهد پوشيد، و به سيرت آن حضرت عمل خواهد كرد.
و كلينى به سند معتبر روايت كرده است كه معلى بن خنيس به حضرت صادق عليه السلام گفت : اگر خلافت با شما باشد به رفاهيت تعيش (37) خواهيم كرد، حضرت فرمود: هيهات هيهات اى معلى ، اگر با ما باشد مدار بر سياست و تدبير در شب يا عبادت در شب و سياحت و حركت در روز به جهاد خواهد بود، و پوشش ما جامه هاى درشت ، و خورش ما طعامهاى غير لذيذ خواهد بود، پس ‍ خلافت ظاهرى را از ما غصب كردند، و گمانشان اين است كه بر ما ستم كرده اند، وليكن ما را به رفاهيت انداخته اند.
اى عزيز! بدان كه احاديث در اين ابواب بسيار است ، و احاديث بسيار نيز در فضل سوارى اسبان نفيس ، و نگاه داشتن غلامان ، و زينت ايشان واقع شده است ، و احاديث نيز در مدح فقر و فقرا، و جامه هاى كهنه پوشيدن ، و بر روى فرشها سهل نشستن وارد شده ، و حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم بر الاغ سوار يم شدند، و جامه هاى زبون مى پوشيدند.
و اگر بصيرتى دارى از اخبارى كه نقل شد، و از معارضات و گفتگوها كه در ميان ائمه عليه السلام و صوفيه آن زمانها شده است ، حق را مى يابى ، و مى دانى كه اصل اين ها را كمال دانستن و مقيد به اين ها بودن خوب نيست ، و همچنين مقيد به زينتها بودن خوب نيست ، بلكه اگر خدا توسعه دهد توسعه بر خود و مؤمنان خوب است ، و اگر فقير باشد، و هر لباسى كه ميسر شود بپوشد، و آن چه حاضر باشد بخورد، و همه را از جانب خداوند خود داند.
و اگر خواهد تكبر را علاج كند، و گاهى براى آن رخت هاى زبون بپوشد خوب است ، اما در صورتى كه آن رخت زبون باعث زيادتى تكبر او نشود. مثلا در زمانى كه اعتبار در شال پوشى باشد، علاج تكبر به ترك شال پوشى است ، و در صدر اسلام كه نخوت و عصبيت باب بود، و اين چيزها را اعتبار نمى كردند، تواضع و فروتنى در شال و كهنه پوشى بود.

پاورقی

35- سوره اعراف : 32.
36- چسبيده .
37- زندگى .