باز آي دلا هر آنچه هستى باز آي

ابو جعفر مروزى مى گويد:

محمّد بن جعفر با گروهى که امام حسن عسکرى (عليه السلام) را در زمان زندگى آن حضرت ملاقات نموده بودند، ودر ميان آنها على بن احمد بن طنين نيز حضور داشت، جهت زيارت مرقد مطهر امام حسن عسکرى (عليه السلام) به محلّه عسکر شرفياب شدند. محمّد بن جعفر برى اذن دخول، اسامى زائرين را در نامه ى نوشت.

على بن احمد گفت: نام مرا ننويس من اجازه نمى گيرم.

او هم نام او را ننوشت.

امام زمان (عليه السلام) در پاسخ نوشته بودند: تو وآن که اجازه نخواست هردو داخل شويد.(3)

راز دل

محمّد بن هارون همدانى مى گويد:

پانصد دينار سهم امام بدهکار بوده واز اين جهت دلتنگ شده بودم. با خود گفتم: چند باب دکان دارم آنها را به پانصد وسى دينار مى فروشم وپانصد دينار آن را به امام زمان (عليه السلام) تسليم مى کنم. به خدا قسم! در اين مورد با کسى سخنى نگفتم وحرفى نزدم.

امام (عليه السلام) به محمّد بن جعفر نوشته بودند: دکانها را از محمّد بن هارون به عوض پانصد دينارى که به ما بدهکار است تحويل بگير!(4)

پاورقی

(3) غيبة طوسى، ص 243، علة المانعة من ظهوره، بحار الانوار، ج 51، ص 293.
(4) خرايج ج 1، ص 272، فى معجزات الامام صاحب الزمان، بحار الانوار، ج 51، ص 294